تا نگار من ز محفل پاي در محمل نهاد

شاعر : سنايي غزنوي

داغ حسرت عاشقان را سر به سر بر دل نهادتا نگار من ز محفل پاي در محمل نهاد
عاشقان دادند جان چون پاي در محمل نهاددلبران بي دل شدند زانگه که او بربست بار
چون بديدم کان غلامش رخت بر بازل نهادروز من چون تيره زلفش گشت از هجران او
شد هزيمت چون نگارم رخ سوي منزل نهادزان جمال همچو ماهش هر چه بود از تيره شب
تا به منزل نارميد او گام خود در گل نهادزاب چشم عاشقان آن راه شد پر آب و گل
در دو ديده‌ي عالمي از عشق خود پلپل نهادراه او پر گل همي شد کز فراق خود همي
با اصيل الملک خواجه اسعد مقبل نهادچاکر از غم دل ز مهرت برگرفت از بهر آنک